اخریشه اقا

 

سرزمین عشق با بهانه ای شروع و با بهونه ای ...

سلام...ملت تو این وبلاگاشون عجب چیزهای خفنی درباره ات میگن.!!بابا ای ولا!خودت خوب میدونی دبیرستان که بودم خیلی خوشحال بودم از اینکه دیگه انشا نمی نویسم بدترین نمراتم تو انشا بود.حالا که دانشجو هستم دارم از اونجا چوبش رو میخورم که چهار تا کلمه درست وحسابی بلد نیستم که درباره ات و درباره علاقه من بهت بنویسم.ا وقتی که دو سه تا وبلاگ درباره ات مثل وبلاگ خودم خوندم سر خورده شدم که این چرندیات چیه که می نویسم؟خدایا من که نظر دیگران رو درباره وبلاگم نمی خوام .فقط میخواستم اینهایی رو که مینویسم تو بخونی...نمیدونستم این چرت وپرت ها ناراحتت میکنه!!یه وقت نگی این دیونست.داره وقت ما رو میگیره...شاید اونها قشنگتر بلدن بنویسن...حال کنی متن اونا رو بخونی...آخه نامه من اسمون جل که بلد نیست درست وحسابی باهات حرف بزنه به چه دردت میخوره؟؟نمیدونم امیدوارم که این طور نباشه...وای اگه بفهمم با این متن هام ناراحتت کردم هیچ وقت خودم رو نمی بخشم...هیچ وقت

اااااه....چقد حالم گرفتس...میخوام گریه کنم ولی اینجا تو سایت دانشگاه جاش نیست...دلم میخواد یه چهار دیواری گیر بیارم فقط واسه تو گریه کنم...واسه اینکه حتی با بهترین رفیقم که همه چیمو میدونه بلد نیستم رو راست باشم...بابزرگی مثل تو مثله آدم حرف بزنم..

اصلا چرا وبلاگ من باید مثله وبلاگ های بقیه باشه....اصلا چرا باید اینها رو واست بنویسم...اصلا دارم چیکار میکنم.

خودم هم نمیدونم.یه روز احساس کردم باید برات بنویسم نوشتم.ولی الان دارم این احساس رو میکنم که دیگه بسه!جمع کن این بساطت رو...! نمیدونم چه غلطی دارم میکنم!

اقاجونم این اخریش بود...

ایشالله که بیای هر چه زودتر.ایشالله منم بتونم رو در رو باهات حرفهام رو بزنم..ایشالله

کاش می آمدی تا ویران کنی کاخ غفلتمان را

روزي روزگاري،در يک شهر دوردست، مردم شهر شب، اسير ظلم حاکم شهر ،ديو تاريکي بودند، هيچ کس را ياراي مبارزه با ديو نبود و ديو تمام ثروت مردمان را به غارت برده بود و در کاخ غفلت، اندوخته بود ... شهر ، پهلواني داشت که سالها از آنجا رفته بود، او بسيار شجاع و دلير بود و زور بازويش زبانزد همه و از همه مهمتر بسيار هم عادل ... خبر ظلم ديو شب به پهلوان رسيد و پهلوان به مردم شهرشب وعده داد که باز خواهد گشت بشرطي که مردم او را واقعا بخواهند ... مردم باشنيدن اين خبر بسيار مسرور شدند، عده اي چشم براه ديدن روي پهلوان ، کنج عزلتي گزيدند و سالها گريستند و نغمه هاي عاشقانه سرودند تا پهلوان بيايد ، عده اي هم، تنها پهلوان را براي اينکه از خزانه ديو تاريکي چيزکي نصيبشان شود ، تنها براي سيرشدن شکم خودشان ، آراسته تر شدن جامه هاشان و رسيدن به مسند و جايگاهي مي خواستند ...عده اي ديگر از مردم شهر شب ،مرام پهلوان را فهميده بودند و عهدش را صادق مي دانستند، آرام آرام بساط مبارزه با ديو تاريکي را فراهم کردند، زره ها، شمشيرها، قلم ها ، بيان هاو انديشه ها را ... کم کم منتظر ماندن براي آمدن پهلوان، در شهر ، يک فضيلت شد، عده اي براي آنکه از قافله عقب نمانند ، براي اينکه وجهه اي داشته باشند ،لباس زهد به رنگ تزوير به تن کردند و دم از چشم براهي مي زدند و عده اي ديگر که سرشان در آخور ديو بود، براي آنکه رسواي شهر نشوند، نقاب بر چهره زدند و آنها هم از پهلوان گفتند ... به اين ترتيب همه ي مردم شهر شب در انتظار بودند ....

کاش مي آمدي تا ويران کني کاخ غفلتمان را ...

راستي ، ما هم منتظريم ؟...

السلام علیک یا بقیت الله

آقا جان سلام خودت خوب می دونی باز یه جمعه دیگه شد و دلم هوای تو کرده آقا جان خودت بهتر می دونی روم نمی شه بگم زودتر بیا آخه آقا جان هیچ کاری واسه زودتر ظهور کردنت نکردم اقاجان الهی فداتون شم تورو خدا نبین من رو سیاهم به خاطر دلای پاک دیگه ظهور کن .آقاجان نمی دونم چی بگم فقط اینکه  خدا کنه بیایی .


 

یا اباصالح!

باز هم غروب جمعه ای دیگر گذشت و باز هم ما یتیمیم!

آقا جان!

تنها دو روز به میلادپدرتون باقی است...!

درسردر ایوان طلای ابا عبدالله الحسین  نوشته :

       " و لقد کتبنا فی ازبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادی الصالحون."

 و همانا در زبور نوشتیم بعد از آن که درذکر نوشتیم که زمین را

 بندگان صالح من به ارث می برند.

 

و در درگاه قتل گاه  نوشته شده:

                "این الطالب بدم المقتول بکربلا..."

آقا جان!

ذره ذره های حرم جدت هم تو را صدا می زدند. 

        پس چرا این همه فراق و جدایی...

          

2 روز تا میلاد امام رضاست

هر دل روزنه ای است به سوی خداوند اگر اندوهناک شود، اگر به شدت اندوهناک شود...غروب امروز آکنده از اندوه نیامدنش دعا کنیم.

                                           اللهم عجل لولیک  الفرج


پ.ن ۱: وبلاگ سرزمین عشق از امروز به بعد فقط مخصوص مولامون شد....امید دارم خود آقا قبول کنه...بااجازه دوستان عزیزم قسمت نظرات غیر فعال میشه

پ.ن ۲:با کمک یکی از بهترین دوستانم وبلاگ چشمه عشق رو می چرخونیم

پ.ن۳:التماس دعا شدید

 

همین که اول و آخر تو هستی

                                                        به محتاج بودن به غیر تو

                                                                                                 حرومه

دوستان عزیزم:

اگه فردای قیامت همدیگه رو گم کردیم

وعده ما زیر مهتابی سبز

 

 ملتمس دعای خیر شما هستم

همواره به یادتونم...خدانگهدار همگی شما ...

 

 

میلاد کریمه اهل بیت مبارک باد

سلام عزیزانم...اولا که میلاد کریمه اهل بیت حضرت معصومه رو به تک تک شما خوبان تبریک میگم....دوما حرف این جمعه من این نامه بالاست وبس...به امید ظهورش

 

دلتنگیهای دخترونه

سلام راستش امروز تو میل هام یکی از دوستام یه میل قشنگ واسم فرستاده بود ..حیفم شد اینجا نزارم ....شاید حرف دل من وتو دختر ایرونی باشه...یه کمی طولانیه..... عشقی که تو تک تک ما زنان شیعه هست ...به یه عشق مقدس...عشق به ریحانه پیغمبر...

 


دلم تنگ نبودنت بود

 

 

دوباره بقچه تنهایی موبرای توباز می کنم. برا تو که درددل های یه دختر دل گرفته رو خوب می دونی .برا توکه اسمت همیشه گوشه دلم نشسته وباهام حرف می زنه . چرا باهات راحت نباشم که همه با توآشنا هستن.

امروز قصه گرم پیرهن عروسیت بد جوری به دلم دل چهاده قرن این ورتر من روتکون داده . مزار تو گم نیست!که وجودت بعد ازهزاروچهارصد سال توی قرن بیست ویک داره قلب هردختر شیعه ایرونی نفس میکشه.

چی بگم؟ازکجای دل هرجاییم بگم؟ اگه به همه سوژه ها وکوچه های شلوغ زمونه سرک کشید ودوباره به خودت رسید . مزارتو گم نیست منم که گم شدم.

دلم تنگ نبودنت بود وبودنت آرومم می کنه.

دلم واسه قبرستان بقیع .پابرهنه گشتن به دنبال یه مزارگم شده پرمی زنه . اگه امشب گوشه اتاقم شمع روشن کردم وبقچه تنهایی مو واست وا کردم .واسه اینه که همه دخترا یه جورقلبا بهت ارادت دارن .

ازدخترای مدال به گردن تا همونایی که اسم فراری روشون شطرنجی شده .اونایی که شلوارجین ومانتوی60 -50 سانتی گاهی توو تنشون به انفجار می رسه .بالاخره خوب وبدآخر ته دلشون یه بند توسل بهت دارن.

اون موقعی که دلشون تا آسمون پرمی زنه وشلوار کوتاه ! دیگه ذوقشون رو کوک نمی کنه !! وفقط دونبال یه اسم متبرک واسه حرف زدن با خدا یا یه واسطه واسه نوازشهای خدا می گردن . اون موقع است که نام فاطمه(س)

دوباره رولبها می شینه ویاد خدا دل رو آروم می کنه .

کاش بودی تا برات از کوچه پس کوچه های دلم می گفتم . از بن بستها وخستگی های جونیم .چرا نگم ؟ که تو فاطمه ای دختر محمد مصطفی(ص).چرا شرم کنم که بغض دلمو واسه تو بترکونم که تومهربونی وباعث خلقت. عظمت وحرمتت

پیش درگاه خدا خیلی عزیزه . بیا و امشب شونه های یه دختر دل گرفته رو نوازش کن واشک هاشو به درگاه خدا ببر. بیاتو بین من وخدا یه رنگین کمون عشق بزن .یا فاطمه(س) !بیا وصداقت روامشب بین همه دل های دخترونه از زیر فراموشی هابیرون بکش!

رود فرات چه مهریه قشنگی داری!امروز اگه خلیج فارسم مهریه دختر بزنن به آّب استخر وحمومش نمی رسه!چه برسه که یه پشت چشمی نازک کنه و بله بگه !

چرا این قدراز اصلمون فاصله گرفتیم؟چرا دنبال شماره شناسنامه وتاریخ تولد واسه سکه های مهریمون می گردیم؟

می خوام سر دلم داد بزنم که بیفته تو مسیر فاطمه(س). دیگه می خوام خوب بودن رو تجربه کنم.................

کتونی نارنجی بند دار وشلوار کوتاه هیچ وقت نتونست اسم فاطمه رواز گوشه دلم خط بزنه .ته دلم یه حسی می جوشه وبالا می یاد.

یه حس مهربونی که انگار فاطمه باهاش حرف می زنه ...یعنی حرف می زده . همه اون موقع هایی که فکر می کردم ته دلم یه چیزی تکون می خورده ...همه اون موقع هایی که دنبال یه نفر می گشتم و می خواستم چیزی بگم.

فاطمه(س)بوده بوده ! چرا نتونستم باورش کنم؟!!! مثل چشمه زلالی که تو وجودش می جوشید وبالا می اومد و همه ناپاکی هارو می شسته وبذر مهربونی جاش می کاشته :چرا اون موقع که دستشو برای دوستی دارازکرد تو بغلش نپریدم؟ هنوز وقت هست هنوز دیرنشده . دوباره صدات می زنم .

تندیسی تو گوشه دلم با دست های ظریف دخترونه ام می سازم ! بعد بین همه آدما فریاد می زنم که من مزار فاطمه(س) رو پیدا کردم فاطمه(س)بین قلب و روح منه بیایید و زیارتش کنید....

مهر فاطمه(س)تو نفس های من جوونه زده . فاطمه(س)یعنی لحظه ای که دل من واسه حرف زدن با خداست وپا میزنه و یهو به آسمون وصل می شه !

** فاطمه(س) یعنی رسید ن یعنی عشق ....!!!

کی میگه تیب های اینجوری لیاقت درد دل با فاطمه(س) رو ندارن . کی می گه نمی شه با فاطمه(س)از همه چی بگم ؟ کی میگه فاطمه(س)به ما نگاه نمی کنه؟ من مهر فاطمه (س) رو وقتی فهمیدم که

رونمازم مهر آفرین خورد و عطر یاس چادرمو پر کرد و .................

بسم ا... الرحمن الرحیم / والذین جاهدوا فینا لنهدینّهم سبلاً و ان‌ا... لمع المحسنین

پيرو نوشته برادر عزيزم دکتر سيد ميثم در وبلاگ مسیحای دل:

متاسفانه این‌روزها اتفاقاتی در وبلاگستان و به تبع آن در سطح جامعه در حال تکوین است که اگر از همین نقطه‌ی شروع جلویش را نگیریم و صدا را در نطفه خفه نسازیم، یک فاجعه‌ی فرهنگی و انسانی قریب‌الوقوع روی خواهد داد که هیچگونه جبران نمی‌شود.

از همین رو، یک پیشنهاد بسیار جدی به اهالی فکر و برادران وخواهران متعهدم دارم و آن نیز برخورد قاطعانه با وبلاگهایی است که با سرعت فراوانی این روزها مشغول گسترش هرزه‌نگاری در وبلاگها و سایتها هستند و منجر به اشاعه‌ی ناروای ضداخلاقیات و زیر پا گذاشته شدن اصول انسانی می‌گردند.

کمبودهای روحی ناشی از برتافتن بی‌توجهی و قرار گرفتن در محاق بی‌خبری، بسیاری از بلاگرهای پرمدعای ایرانی که از قضا بسیار محبوب هستند را وادار کرده تا با دست زدن به حملات انتحاری فرهنگی، به سمت مرزهای اخلاقی و انسانی حمله کنند و شرافت را به معنای واقعی زیر پا له کنند.

به کار بردن بی‌پروا و مداوم الفاظ رکیک و غیراخلاقی، مطرح کردن بیمارگونه‌ی مسایل جنسی، تبلیغ روابط نامشروع و حمایت از اقلیتهای هم‌جنـس‌بـاز به عنوان افرادی بی‌گناه همانند سایر افراد جامعه، پروژه‌ی تقریباً جدیدی است که روشنفکر نماهای وابسته به انجمنهای فمینیستی و صهیونیستی در پیش گرفته‌اند تا به قیمت از بین بردن همه‌ی هنجارها و ارزشهای جامعه، خود را دگراندیش و متفاوت جلوه دهند.

در این میان کم نیستند زنان برج‌عاج‌نشینی که در پی شکستهای عاطفی، طلاق و جدایی، از کشور خارج شدند و در سواحل کالیفرنیا و بالای شهر اونتاریو مرفهانه سکنی گزیده‌اند و از سرمستی کسب درآمدهای نامشروع از راه مشاغل جنسی و کالا قرار دادن خود، تجربه‌هاشان را برای آگاهی همگان با همه‌ی جزییات بازگو می‌کنند و حقا که این گمراهان و شیاطین زمانه، چه قدر واژگان را حقیر و کم‌ارزش می‌سازند...

به هر حال، من گمان می‌کنم آرزوی دست‌نیافتنی اینکه عده‌یی چنین بدذاتان و بدگوهرانی را روشنفکر و پیشرو خطاب کند، آنان را به دره‌هایی خواهد کشاند که بیرون آمدن از آنها هرگز ممکن نخواهد شد.

فاز اول فریاد زدن خویش به عنوان روشنفکر و پیشتاز، سرودن اشعار دو کلمه‌یی و نوشتن داستانهای یک‌سطری و ساخت مجسمه‌هایی بود که باید آنها را کُپّّه گِل دانست!(همانطور كه در فيلم مرگ تدريجي يك رويا شاهدش بوديم)

در مرحله‌ی دوم، تبلیغ پوچ‌گرایی و نهیلیسم و سخن راندن از خودکشی، اعتیاد و افسردگی چاره‌ی پوشاندن این عقده شد و هم‌اکنون هم پس از اینکه بایکوت عظیم و همگانی مردم روی نمایاند، پناه آوردن به ترویج بی‌بند و باری جنسـی و دم زدن از حقوق هم‌جنـس‌بازان و اراذل و اوباش در دستور کار قرار گرفته است.

به هر حال، تبلیغ کردن اندیشه‌های فمینیستی که اینروزها آن را با انواع کمبودها و شکستهای عاطفی، روحی، شخصیتی و خلاءهای اخلاقی می‌توان مترادف دانست، به ویژه که با هواخواهی از گروههای منحرف و مجرمی به نام همـجـنس بازان همراه شده، لجام‌گسیختگی اخلاقی و لکه‌دار شدن ارزش و نام انسان را به همراه دارد که اگر هر چه سریعتر برخوردی قاطع و انقلابی با آنان صورت ندهیم و مصداق بارز جهاد و مبارزه با فساد را به اجرا نگذاریم، این جماعت را تا آنجا گستاخ خواهد کرد که قابل تصور نیست...

اما یک نکته‌ی مهم، قابل توجه برادران و خواهران گلم:

این جماعت، آنقدر گستاخ و آشوبگر هستند که زبان موعظه و پند را متوجه نشوند. آنها امروزه آنچنان پر آب و تاب از حقوق اقلیتهای تازه به راه افتاده‌ی هم‌جنس‌بـازان حمایت می‌کنند و موضوع را به حقوق بشر و سازمانهای جهانی ارتباط می‌دهند که شما تصور می‌کنید چنین اوباشگریهایی حقیقتاً یک واقعیت تاریخی است و ریشه در گذشته دارد!

فارغ از اینکه چنین گونه‌ی تازه‌تاسیسی از هـوس رانی غیرانسانی حاصل رفاه‌زدگی بیش از حد و عدم وجود دردهای اقتصادی، فرهنگی، مالی و اجتماعی است.

امروزه در جامعه، دانشگاه هست، رفاه اقتصادی هست، آزادی هست، سرمایه هست، حساب بانکی پر از پول پدرجان هست، تویوتا و هیوندا هست، سوییچ پژو 206 برای گشت دور شهر هست، آیس پک و پیتزا و کافه گلاسه هست، سینما و ماهواره و اینترنت هست، گوشی یک میلیون تومانی و سیم‌کارتهای پرتعداد هست، در کنارش یک لذت حیوانـی دست‌ساخته هم باشد، چه اشکالی دارد؟

چندی پیش در جایی به نقل رسول گرامی اسلام (ص) می‌خواندم که ایشان هوشمندانه دوران فرارسیدن اینگونه بی‌بندوباریها را پیش بینی کرده و فرموده بودند (نقل به مضمون) می‌بینم آن روزی که مردان و زنان از یکدیگر فاصله بگیرند و زیاده‌رویهای قوم لوط را تکرار کنند...

به هر حال، بر هر مرد و زن مسلمانی است که در چنین دوره‌یی سکوت را بشکند و جهاد را از محیطهای مجازی آغاز نموده و در صورت لزوم به دنیای واقعی بکشاند.

جامعه‌یی که "مرفه و بی‌درد" است و از فرط بی‌دردی خود را به غلطه‌ی فساد و تباهی می‌کشاند، در مقابل هیچ نصیحت و راهنمایی انعطاف نشان نمی‌دهد و ناسازگاری را به حدّ اعلا رسانده، باید با جهاد بر علیه مفسدانش اصلاح کرد.

در دل با خودم

به حرف رسول عمل نكردن و همه ما ميدونيم امير المومنين غريب بوده خانم غريب بوده و امام حسن

غريب بوده امام حسين غريب بوده و يكي يكي همه غريب بودن  ولي حرف امروز من اينه... آهاي بچه

 امام زماني ها ..ميدوونيد پيامبر كلي شيعه داره و امير المومنين  لااقل چاه داشت بي بي فاطمه يه يار

مثل علي داره و امام حسين لااقل72 تا يار داشت كه واسش جوون بدن  اينقدر بوده كه هر كدوم از اهل

 بيت يه يار داشته باشن ولي... ولي توي تمام اين سا لها اقام هنوز 313 تا يار نداره كه بخواد بياد ...

هنوزاينقدر بيكسه كه من يارش شدم منو خوبم كرده كه يارش بشم ولي منم هنوز

 دارم دلشو ميسوزونم منم هنوز نشده يه بار از سر اخلاص يه كار واسه شادي دلش كرده باشم ...

منم هنوز دلشو خوش نكردم ...

منو انتخابم كرد منو خريد ولي زود تاريخ مصرفم گذشت و زود دلش رو شكستم ..

زود شروع كردم به دل شستن از بابا مهديم ..

تو رو به خدا اينو كه ميگم يكم فكر كن ببينید دروغ ميگم ...تو هر جا هر جا ميري مامانت دنبالته و از تو

مراقبت ميكنه ..تاحالا چند بار واسه گناهات تا سحر بيدار مونده و واست استغفار كرده و تا حالا چند بار

بدي هاتو ديده و به روت نياورده و ازگناهات گذشته و گفته ديگه تكرار نشه و فراموش كرده

مادر ادم اخرش يه روزي توچشت ميكنه ولي بابا مهديمون به خدا از يه مادر واسه ما دلسوز تره و

 بيشتر ما رو ميخواد كه تا كارنامه ما دستش ميره واسه ما اشك ميريزه و استغفار ميكنه

تموم كارهاي ما بچه شيعه ها رو ميبينه و بازم دوستمون داره و تا دستمون رو دراز ميكنيم دستمون رو

رد نميكنه منه گنهكارو هم دره خونش راه داده اجازه داده منه گنه كارم واسه ظهورش دعا كنم

به خدا مهربوووونه

به خدا مهربوووونه دعا كنيد تا بيشتر دلشووو نسوزونديم بياد


جمعه این هفته واسه من روز مهمیه.....شاید واسه هرکسی روز تولدش مهمترین روز زندگیش باشه...نمیدونم.... امید وارم تو این ۲۲ بهار زندگیم واسه آخرتم توشه ای جمع کرده باشم...

ملتمس دعاتونم

شنیده بودیم از شلمچه تا کربلا راهی نیست

 شلمچه را فقط خدا مي شناسد،قدر آن را رسول الله (ص) مي داند ، مظلوميتش را علي (ع) مي شناسد و
فاطمه(س) . جاي تك تك شهدا را ابا عبدالله (ع) مي داند و از قتلگاه هاي شلمچه زينب(س) آگاه است...آري
شلمچه قطعه اي از اسمان است...شلمچه آخرين معراج دسته جمعي شهيدان است...


خيلي ها شلمچه را با غروبش ميشناسند . غروب كه ميشود سرخي آسمان كه جاي خورشيد را ميگيرد حزن عجيبي مي ريزد در دلهاي عاشق . آدم انگار ديوانه ميشود. انگار يك عالمه حقيقت يك عالمه ذكر يك عالمه صدا و ناله ميخواهند هجوم بياورند به مغزت و تو در امان نيستي از همه اين ها. عجيب است...

غروب شلمچه.........

آدم در هجوم اين همه باشد و لذت ببرد عشق بازي كند . خودش را بيندازد روي خاك و خاك را مشت كند و در دست هايش بگيرد . خيلي ها شلمچه را با غروبش ميشناسند . اصلا" نذر ميكنند كه به غروب شلمچه برسند . نجواي غروب شلمچه با بقيه ي ساعات روز فرق ميكند . فقط بايد يك بار امتحا نش كرد.

شلمچه هنوز هم گلوگاه عراق است. كمي آنطرف تر حسينيه ي شلمچه قرار دارد با نشانه هاي پررنگ پايداري تانك هاي به گل نشسته مين هاي خنثي نشده كلاه و قمقمه هاي سوراخ شده نخل هاي بي سر...

 

حسينيه شلمچه


خدايا......شلمچه....شلمچه....شلمچه....
دلم دلتنگ شلمچه و غروب شلمچه است....!!!!!!!!!!
چه مي كني با اين دل تنگ و بيقرار...؟

چه مي خواهي از اين دلم خدااااااا؟؟؟

 

اللهم ارزقني شهاده في سبيلك....!


 

شنیده ايم از شلمچه تا کربلا راهی نیست اما هرچی از کنار موانع کنار مرز آن طرف رو نگاه میکنيم حرم پیدا نيست اما تا اینکه نگاه خودمون رو به گنبد یادمان بندازيم تازه مي فهمیم اینجا هم کربلاست ـــ چون پرچم ارباب جلوی چشمانته .....اینجایی که ما هستیم خیلی خیلی نزدیکه به کربلای ایران...فقط یکی دو ساعت راهه....هوای شلمچه کردم شاید راهی شدم...مشهد که نشد...ولی کربلای اینجا که میشه....

التماس دعا


راستش امروز اين دكلمه مرحوم خسرو شكيبايي رو گوش ميدادم....از

ما ها بعد ها چه يادگاري ميخواد بمونه....روحش شاد

او مي آيدو........

توآخرش منو میکشی ها...

توبدجوری منو خونه خرابه خودت کردی...ارباب!

گفتن دوری ودوستی,نگفتن انقدرطول میکشه...گفتن مکه واحد ومدینه وبقیع...نگفتن مثل كربلا آدمو دیونه میکنه...ارباب جان کربلا یه چیزدیگست!من ازت كربلا مي خوام....میدونم که نصیبم میکنی مولا...

توکه ماروخونه خراب کردی ازعشقت....گفتی هرکی بیادمدینه ..احد...کعبه...بقیع...دلش آروم میشه نگفتی هرکی بیاد احد دیونه کربلا میشه...بهونه حسين میگیره...نگفتی هرکی بیاد دربه درکربلا میشه ودلشو می بره...گفتم میام کعبه و آدم میشم واونطوری زندگی می کنم که توراضی بشی ومنو تودرگاهت جا بدی ..منو یه سفركربلا ببری...اما نشد...من عهدمو شکستم...نشد..نشد..!

آخرشم میدونم آرزو به دل کربلا میمیرم ...کربلا رو ندیده میمیرم...قرارنبود انقدرطول بکشه...مگه نگفته بودی هرکی زیرناودون طلا دعا کنه دعاش مستجاب میشه...مگه من دعا نکردم ...پس چرا انقدرطول کشید...به جان عموجانت عباس قسمت بدم؟؟؟

من که ازهمون ازل دلم رابه دراین خونه بسته بودم ...قبله من که روی مثل ماه تو شده بودخدامی دونه که بی تو میمیرم...اگه دلخوشی این دل من تونباشی میمیرم خداییش همین مهرت که تودلم هستش به داد بیکسیهای من میرسه ...دل بسته برزلفتومنم بی تو من چه کنم؟؟

ببین لیلی قلبم ...به حرف دلم گوش میدی؟ ...میبینی برا خودش چی ميخونه وزمزمه میکنه؟

دل من غصه نخوریه روز آقاتو می بینی یه روزی به عشقت می رسی....

می ری کرببلا کنارآقات میشینی و زمزمه زینت دوش نبی روی زمین جای تونیست...

خاروخاشاک زمین منزل وماوای تونیست...رو برا پدرش می خونی...

ارباب می دونی که ازعشق تو دم می زنم آبرومو خریدی ومنوببخش...غیرتو که من هیچکسی رو ندارم.

می خوام برم کرببلابرات ازته دل بخونم ...اونجا واسه همیشه یه بار ازته دل داد بزنم

 مظلوم حسین....عطشان حسين..غریب حسین...اما نه روم نمیشه بگم غریب...اقا جان !

غریب داداشته تو بقیع...غریب سلاله های پیغمبرند تو قبرستان بقیع...که نمی شه براشون حتی گریه کنی...دیگه به تو غریب نمی گم ...تو الان دیگه عاشق ودیونه زیاد داری...

دعا کن مولا جان همیشه عاشق این خونه بمونیم...دستمون ازاین درگاه کوتاه نشه.....ياحق...ملتمس دعام

http://yadebaran.jeeran.com/karbala1.jpg

سلام من به مدینه

خیلی دل تنگ مدینه ام. نه بخاطر بقیع یا مسجد النبی یا بین الحرمین که فقط و فقط واسه احد و بس.

دلم واسه ظهرهای گرم و ساکت احد یه ذره شده.

دلم واسه زیارت عاشورا خوندن توی احد لک زده.

 دلم بد جور هوای حضرت حمزه رو کرده.

دلم واسه زیارتنامه عاشقانه و ملتمسانه احد بال بال می زنه.

 دلم واسه روضه حضرت زهرا خوندن واسه دخیل بستن واسه پیاده رفتن ها واسه دیوونه بازی هامون توی احد تنگ شده.

ظهرها بعد از نماز توی احد هیچکی نبود. وهابی ها که هیچ! دست فروشها هم می رفتند. ما می موندیم و پنجره های احد. ما بودیم و یه دنیا دیوو نه بازی.

چه حالی می داد به یاد کربلای نرفتمون رو به روی مزار حضرت حمزه سر خم کنی و بگی :

 السلام علیک یا سید الشهدا.

 چه حالی می داد کنار پنجره های احد روضه حضرت رقیه خوندن.

احد واسه ما کربلا بود احد واسه ما بهشت مدینه بود. خاکهای احد واسه ما از فرشهای روضه نبی هم سبزتر بود.

 آره دوستان: بعد از تاراج  عموی رقیه اگر چیزی هم از خرابه دل باقی مانده بود همان را هم عموی فاطمه در احد به یغما برد.

دل هوای کعبه دارد. مددی نما اباالفضل.


شرمنده دوستان بابت تاخیر چند روزه ام...سالگرد جنگ احد گرامی باد...ملتمس دعایم

يا مهدي

سلام ای مهربانم سلام..بازاومدم بایه کوله بارازغم ودلتنگی که انگاری تمومی نداره...غم فراقت...غم

بيماري ليلا...غم بيچاره گي خودم...غم جاماندن از كاروان عشق

می دونی خدا هروقت پنجشنبه ها غروب می شه دل من هم هوای امام زمان رو می کنه

 امروزاومدم با آقام حرف بزنم بایکی که خیلی مهربونه یکی که اون هم مثل من خیلی

 تنهاست.پس خداجونم بااجازه ...سلام سلام برامام عصرسلام برغریب ترین غریب عالم

 سلام... آقا منم یه دربدر یه بیچاره یکی که هنوز نتونسته یه روز شماروخوشحال

 کنه وبه اندازه ی یه دقیقه رضایت روچهره ی شما بنشونه.می دونی آقا امروز

 اومدم توی دفتردلتنگیام یه نامه براتون بنویسم .یه نامه ای که نمی دونم می خونید یانه ..

مثل تموم نامه هایی که براتون نوشتم ولی هیچ وقت نتونستم روی پاکت آدرستو

بنویسم..هنوزنفهمیدم بایدتوی کدوم صندوق بندازمشون تابه دستت برسه...امروزاومدم

 از دلتنگیام بگم ازاینکه یه شب جمعه دیگه رسیدشبی که تموم هفته رو انتظارشو

می کشیدم چه شب قشنگی صدای دعای کمیل صدای یارب یارب هایی که از

دل برمی خیزه صدای دعای فرج بوی عطرگریه ولی بدون حضورشماهیچ

صفایی نداره ....اقاجونم یه سوال

. مولا جان مولای غریبم شماالان توی کدوم غریبستان دارید دعای کمیل می خونید؟

کجا داری یارب یارب می گی ؟کجاداری برای ما بی لیاقتها اشک می ریزی

 ؟کجا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟آقاکجاداری برامون دعامی کنی..سرتوت روتوی کدوم چاه بردی داری

 درددل می کنی؟؟؟؟؟ وای برما ....بمیرم برای اون دل پرازدردت برای

 اشک هایی که زودبه زود روی گونه ها ی قشنگت جاری میشه برای ناله های

 بی کسیت....کجاداری ازسوزدل فریادمی زنی واشک می ریزی وازریختن اشکات

 روی زمین اونو خجالت می دی؟ آقااومدم ازت عذرخواهی کنم اومدم بگم منو

ببخشی اومدم نگام کنی اومدم یه گوشه چشمی به این کنیزت بکنی.. اومدم بگم که

بدونی همیشه شبهای جمعه دعای کمیل رو به نیت فرجت می خونم..اومدم بگم

همیشه جمعه هاانتظاررسیدنت رو می کشم وتا آخرین جمعه عمرم هم برای ظهورت

 دعامی کنم.

آقا اینوبدون من همیشه تااخرعمرم توی همین کوچه ها منتظرتم واین دعاروزمزمه می کنم

( اللهم عجل لولیک الفرج) به امید رسیدن سبزت سلام ..

بچه ها دعا كنيد سفر مشهدم جور شه...خيلي حرفها

با آقام رضا دارم

http://i9.tinypic.com/4povzb9.jpg

سلام آقاجونم....

 

یادمه یکی بهم گفت هر کی تنهاست توی دنیا  یه نامه خوش خط بنویسه واسه آقا

آقا جونم دلم بدجور واست تنگ شده....نمیدونم کجا دنبالت بگردم وکجا پیدات کنم؟؟؟منو عاشق خودت کردی ورفتی...میدونم که خیلی از آدم های از من بهتر دوستت دارن...ولی منم خیلی خیلی دوستت دارم....من که از دیدنت محرومم...ولی با این حال یه لحظه هم از خیالم بیرون نمیری...می خوام نشون بدم که منم میتونم خوب بشم...آره جمعه ها رو میشمارم شاید تموم شه و سرزمین عشق معشوقش رو پیدا کنه...شاید خسته شوم از این همه گناه وبعد ذکری که شرم دارد لب از تکرارش:آقا بیا....اللهم عجل الولیک الفرج....آقا جون وقتی بهم گفتن بیرق دار اسلامم یه لحظه از خودم شرمم اومد...بابت گناهانم...آقا جون منم دوست دارم خوب شم...ولی چی کار دارم ...به زار به حساب نادونیم....خیلی خیلی خیلی دوست دارم آ قا جون...نوکری شما واسه من عشقه.....


 

راستش اول قصد تعطیل کردن وبلاگ رو داشتم ولی فهمیدم دارم اشتباه میکنم

پست بعدی:هر وقت دلم لرزید...دعام کنید

سلام..شبهای آخر ماه رمضونه...خاک بر سرم که آدم نشدم..

 باز هم توی این دنیای خاکی موندم.ما رو به مولابرام دعا کنین.

 خیلی کارم گیره.....خدا حافظ ماه رمضان...ازم راضی باش

 خدا حافظ ماه بخشش....ازم راضی باش..ای خدا منو ببخش...

نمیدونم چی بگم...حلالم کنید


گرگناهى کردم و دارم خداوندا ببخش.......چون گنه را عذر مى‏آرم خداوندا ببخش

 پاى‏‏خجلت را روايى نيست بردرگاه تو.......دست حاجت پيش مى‏دارم خداوندا ببخش

 گر گناهم سخت بسيار است رحمت نيز هست..... بر گناه سخت بسيارم‏ خداوندا ببخش

 آبرويم نيست اندر جمع خاصان را ولى.... آب چشمم هست و مى‏بارم خداوندا ببخش

گفته‏اى: بر زارى افتادگان بخشش کنم..... اينک آن افتاده زارم خداوندا ببخش


راستي علاوه بر التماس دعا از تمومي عزيزاني كه سرميزند و با نظراتشون  من رو شرمنده ميكنند صميمانه عذر خواهي ميكنم ازاينكه اين محبتشون رو نميتونم جبران كنم...به خدا دسترسيم كمه به نت..

 

ملتمس دعاتونم....مخلص همگی شما...سرور


وقتی شروع به وبلاگ نویسی کردم ماه رجب شروع شدو یه جورایی راهم رو پیدا کرده بودم واستغفار کرده بودم به درگاهش...خیلی دوست دارم این راه رو ادامه بدم ...ولی  الان که ماه رمضون داره تموم میشه و تو این شبها بازم یه بار دیگه با روی خجل رفتم به درگاهش میخوام این جا رو تعطیل کنم وچیزی ننویسم تا زمانی که اون حسی رو که واسه نوشتن باید به دست بیارم و بنویسم....خدا نکنه اون روزی رو که به چیزی که مینویسم نتونم عمل کنم(البته جمعه ها که واسه آقامه نمیشه ننوشت)....

دعام کنید ....به این شبها قسمتون میدم دعام کنید...حلالیت میطلبم از تک تک شما خوبان


پیشاپیش فرا رسیدن عید سعید فطر بر رهروان علی مبارک باد

پست بعدی:اولین دقایق روز جمعه...

جمعه عصرها می نشینم پای صحبت گریه هایم.می نشینم تا قصه ی دنباله دار تنهایی را بار دیگر گوش کنم.می نشینم تا خاک غربتی که بر سر و رویم نشسته است را از یاد ببرم و حرف های دلم را،این اشک های سرزده را به رشته ی تحریر آورم.جمعه عصرها که کنارم کسی نیست چشم به سمت افق های دور می اندازم تا از این همه سایه های دست و پاگیر جدا شوم و لحظه ای در بینهایت جستجو به جریان در آیم و به تلاطم افتم.

جمعه عصرها پروانه هایه دست خودم را رها می کنم به سمت اشتیاق لبریز از تلاطم و بی تابی. به سمت شوقی فراتر ازنفس صبح غنچه ها.جمعه عصرها منتظرم و می دانم که می آیی و آرزوهایه بر باد رفته ی کودکیهایم را به یادم می آوری.

سلام بر تو ای جمعه که قرار است تمام امید ها و آرزوها را به خویش نزدیک نماییو تمام رودها را به هم پیوند دهی.تا یکی شدن را به تماشا بنشینم.

سلام بر تو،جمعه ای که قرار است در لطافت پونه ها اردو بزنی و دم از مهربانی بزنی. سلام بر تو که مطمئنم می آیی.

جمعه عصرها آسمان پر است از پروانه هایی که به هیچ اتفاقی فکر نمی کنندمگر به شکفته شدن رنگ ها در زیر باران هایی از ستاره.جمعه عصرها به تو فکر میکنم و خجالتم از این موضوع بیشتر است که چرا فقط جمعه ها به یاد آقا و مولایم میفتم.یاد این جمله میفتم

امان از لحظه ی غفلت که شاهدم هستی....

اللهم عجل لولیک الفرج

شب شهادته

حسنین زیر بغل آقایشان را گرفته بودند وبه خانه می بردند.به در خانه که رسیدند آقا فرمودند: رهایم کنید.بگذارید خودم وارد خانه شوم نمی خواهم زینب مرا اینگونه ببیند.حسن جان پارچه ای بیاور پیشانیم را ببند.زینبم طاقت ندارد مرا اینگونه ببیند...اما آقا جان کجا بودی در صحرای کربلا.کجا بودی که بگویی ای قوم بنی هاشم زینبم را از بالای تل زینبیه بیاورید. او تحمل دیدن این صحنه را ندارد...

شهادت مظلومانه مولای متقیان علی (َع) را به پیشگاه امام عصروتمومی شما خوبان تسلیت عرض مینمایم

 


یا حرز من لا حرز له

و باز شب قدر.
و باز دستهای خالی.
باز شب قدر و گدایی های بی نشون.
باز شب قدر و چشم انتظاری های نگرون.

باز شب قدر و حسرت ایوون نجف.
خدایا یعنی می شه یک سال من شبهای قدر مهمان حرم باصفای آقام امیر المومنین باشم.

خدایا چه زود گذشت. چه زود نسیم سحر و غروب حزین ما رو دست به دست کردند و به دلهره های شب قدر رسوندن.

و خدایا ،من همچنان چشم براه کرم توام...ملتمس دعاتونم

شهادت امام علي (ع)

 

شب قدر

    کاش علی را آن گونه که بود می دانستیم

(نه تنهایی که پناه به چاه می آورد)

کاش قرآن را به دل می گرفتیم نه به سر

کاش غذای یتیمان را نمی بریدیم.(وصلش پیشکش)

کاش نام علی را کار نمی دانستیم و لباسش را ابزار نمی کردیم

کاش تمام علی را می دیدیم نه تنها امر به معروف و نهی از منکرش را

(که اگر آن را هم درست می دیدیم امر به منکر نمی کردیم و نهی از معروف)

کاش یک بار هم علی را عاشق زهرا می نامیدیم به جای شوالیه ای قدرتمند

      کاش شب قدر را هر شب می کردیم و کاش...

        

   مولاي من

شب قدر هم آمد

شب قدر داني

شب خدا و بنده

نازنينا...

اي همه ي ايمان من 

كاش من هم بر رهت شيعه باشم

تا چون تو قدر بدانم اين شب را 

يا علي

اي همه ي ايمان من 

جرم ناخواسته بر من ببخش 

مرا شيعه بودن بياموز مولا 

مولاي من 

اي همه ي ايمان من

اذن تو آيا در گوشم نجوا مي شود مولا ؟

...

مولاي من ...

مولاي من ...

مولاي من ...

عليِ فاطمه

                             اي همه ي ايمان من                           

...

...


هر شب 

شب قدراست

اگرقدر بدانیم

ملتمس دعایم

پ.ن:ممکن است تا شب شهادت نباشم...دعام کنید


شاید این جمعه بیاید شاید...

شب قدر


به درستی

                    که شب قدر

                            

                                    از هزاران ماه برتر است

ای خدای مهربونم:

تو چه قدر خوبی که هر سال مرا با بهترین ها به بهترین جاها میبری با اینکه از بدترین بندگانه تو هستم...


بچه ها قدر این شب ها رو بدونیم چه بسا یکی از این شب ها اون شبی باشه که همه به دنبالشن...

بچه ها تو این شب ها :

واسه فرج مولامون دعا کنیم...

          واسه شفای مریضان دعا کنیم...

                            واسه همدیگه دعا کنیم...

واسه من رو سیاه هم دعا کنید

 


میلاد امام حسن مجتبی (ع) کریم اهل بیت بر همگان مبارک باد بزرگواری که به آن کریم اهل بیت می گویند در زمان امامتش در مهربانی و بخشش چیزی از مادرش فاطمه زهرا (س) کم نداشت و در صبر و استواری همانند پدرش علی (ع) بود ولی در شهر و زادگاه خود غریب است آنقدر غریب  که حتی کبوتران بقیع بر روی مزار پر نورش نمی نشینند.

غروب جمعه

سلام عزیزانم...من دوباره برگشتمخوشبختانه با یه ویندوز عوض کردن حالش بهتر شد....وفعلا باید تحملم کنید....جا دارد در این جا از آبجی بسیار گلم ریحانه عزیز که زحمت به روز کردن وبلاگ رو کشید صمیمانه تشکر کنم و این مژده رو بدم که از این به بعد این وبلاگ توسط هر دومون اداره میشه...امید وارم راهی بریم که خدا و بنده خدا راضی باشند...ملتمس دعای خیرتونیم


باز هم گله از فراق یار

غروب جمعه ها خيلی دلگيره...انگار نا خود آگاه دنبال يه بهونه می گرديم...

يه بهونه برای گريه...يه بهونه برای گله و شکايت...

می دونيد چرا اين زمان انقدر برامون سخته؟

ميگن هنگام غروب اين روز  امام زمانمون از اينکه يک جمعه هم گذشت و او هنوز ظهور نکرده دلش می گيره و اشک می ريزه...

به خاطر همينه که دل ما هم توی اين لحظات می گيره

امروز هم جمعه است...اما با جمعه های ديگه يه فرقی داره...امروز امام زمان غمگين تر از هميشه ست ...آخه امروز  تو این ماه عزیز مولامون باید شاهد بدی های  ماباشه..در نظربگیرید مولامون با زبون روزه توی بیابون واسه ماها گریه کنه ...امروز حتی دل آسمون هم گرفته

داريم به غروب نزديک می شيم...اما...هنوز خبری نيست

 

 سلام دوستان.سیستم سرور یه چند روزی رفته مرخصی.منم گفتم نمیشه این جمعه این وبلاگ که با عشقه آقا شروع شده  با عشقه آقا داره کارش پیش میبره آپ نشه.هر چند مطلبه من به پایه نوشته های سرور نمی رسه اما غرض نشون دادن عرض ارادته این وبلاگ  خدمت آقاست .اگه کوتاهی ای تو نوشته هاست از منه وگرنه همه به بزرگی و ارادت نویسنده ی اصلی وبلاگ واقفیم.

http://www.sharemation.com/taha/mahdi1.jpg

آقاجان این ماه رمضونم آمدو ناله های ما بازم بلند شد که ماه رمضان آمد و دلدار نیامد.آقا جون ما لذت هم نشینی با تو رو چشیدیم .آقا جون ما رو از در خونت جای دیگه حواله نکن،اگه نمی خوای جوابمونو ندی عیب نداره نده اما بزار دمه خونت بمونیم.ما تازه احساس داریم می کنیم چقدر شیرینه با تو بودن.چقدر زیباست با تو هم نشین شدن.یا صاحب الزمان آقا جون میدونم وصله ی ناجورم اما به عزت خدا قسم عشقت تو وجودمه میدونم مشکلم اینه که به تو نمیام با این همه بدی هم سنخ تو نیستم ولی آقا منو دمه در خونت نگه داری کن نزار ازت دور شم تازه دارم لذت با تو بودن رو احساس می کنم.معنای لذت زندگی رو تازه دارم می فهمم من نگران نزدیکی به تو هستم کمکم کن دمه خونت بمونم.یا صاحب الزمان دست به دامان توییم اومدیم دمه خونه ی خودت دستمونم رها نمی کنیم دستی که به دامان تو آویخته شه به این راحتیا رها نمیشه.من اگه خودمم بخوام رها کنم کرامت تو نمیزاره.میگم آقا جون منو از در خونت نرون اما خیلی موقع ها خودم با عملم از در خونت دور میشم اون موقع ها خودت دوباره دستمو می گیری به مجلست بر می گردونی.آقا جون اگه تو منو دوست نداشته باشی که اینجوری دعوتم نمی کنی وقتی این کارو باهام می کنی به خودم امیدوار میشم و شرمنده.امیدوار از اینکه آقام نگاه میکنتم مواظبمه شرمنده از اینکه تا کی میخوام دلشو بشکنم تا کی با عملم با مرامم ....

آقاجون نزار تو ظلمت غرق شم نزار دلتو بشکنم.

اللهم عجل لولیک الفرج

 

معذرت خواهی والتماس دعا

با عرض سلام به تمومه دوستان عزیزم...

سلام به تمومی شب زنده داران

سلام به تمومی عاشقان خدا

راستش به خاطر عدم دسترسی به اینترنت(وضعیت رایانه بنده بحرانیه)ممکنه تا چند روز ی این طرفها پیدام نشه(این خنده واسه شادی شما بود) ولی به محض تعمیر رایانه حتما بهتون سر میزنم و باعث مزاحمت میشم....فقط از تمومی روزه دار هاو شما عزیزان تو این شبها التماس دعا دارم و عاجزانه میخوام بنده حقیر رابعد از دعا برای فرج مولامون و شفای مریضان ودعای خودتون منم دعا کنید

حق یارتان وبهشت نصیبتان

پ.ن ۱)فارسی را پاس بداریم

پ.ن ۲)عکس تو این پست نداشتم

پ.ن ۳)خیلی خیلی خیلی دلتنگتون میشم

به یاد شهدای 17 شهریور وتمومی شهدای دفاع مقدس

سلام بر تو ای شهید راه اسلام

نامه شهیدحاج عباس ورامینی به فرزند خردسالش

بسم الله الرحمن الرحیم

خدمت میثم کوچولو سلام عرض می کنم و از خدا می خواهم که تو یادگارم را زیر سایه خود حفظ نماید و خود او نگهدار تو باشد.

آره میثم جان!

بابا رفت به صحرای کربلای ایران، خوزستان داغ، تا شاید درد حسین(ع) را با تمام گوشت و پوستش حس کند.

بابا رفت تا شاید بوی خون حسین(ع) به مشامش برسد.

بابا رفت تا شاید بتواند بر رگ بریده حسین(ع) بوسه بزند .

بابا رفت تا شاید بتواند با خون ناقابلش راه کربلا را بر روی تمام دلهایی که هوای کربلا دارند باز بکند .

بابا رفت تا شاید دیگر برود و پهلوی تو نباشد اما این را بدان که همه چیز ناپایدار است چه برای تو و چه برای من. تنها چیزی که باقی می ماند و قابل اتکاء است خداست.

میثم جان! سال گذشته در چنین روزی ساعت چهار صبح به دنیا آمدی یکسال از عمرت گذشت چه بسا در چنین روزی که روز به دنیا آمدن تو است بابا پهلوت نباشه اما هیچ عیبی نداره خدای بابا که تو را دوست داره که هست پس ناراحت نباش و همیشه به خدا فکر کن تا دلت آرام باشد. پس بابا رفت.


اللهم ارزقنا توفیق شهادت فی سبیلک 

 

 

از این سیاهی شهدا شرمنده ایم

سلام...دیروز رفتم بر سر مزاره حاج آقا ابولقاسمی...بالیلای عزیزم

چه قدر مزارش مظلوم بود....همینطور که مظلوم زیست ومظلوم از این دنیا رفت...سعی بر این دارم تا زمانی که در وب مینویسم از سخنان اون مرحوم استفاده کنم وهر گاه مطلبی درباره ایشون نوشتم نوای وب هم همون سخنشون قرار بدم..فقط تا بالا اومدن کامل صفحه صبرکنید تا نوارو هم بشنوید..مطمئن باشید ضرر نمی کنید...

ما يه لبخند حسيني نياز داريم يا صاحب الزمان!

ما که هيچي نديديم، ميريم و مياييم در و ديوار مي بينيم؛

آقا تا کي؟ به کي اين غم و غصه رو بگيم؟

يه جاهايي ما را راه بده . يه شيريني هايي را به ما بچشون؛ اگه کل عالم ما را مسخره بکنند بازم ما در خونه ات بمونيم و بگيم ما چشيديم ، شما نچشيديد.هر چند يه چيزايي به ما چشيدي که هر جمعه شب آواره ي مجالس تو ميشيم. هر چند ما را در به در خودت کردي.

اما آقا قرار شد يه حساب ديگه روي ما بکشي! قرار شد ماه رمضان که اومد خدا ما را باغ هاي جديدي نشون بده؛ اون چيزايي رو که نديديم تا به حال.تو برامون واسطه شو! چقدر ما تو را دوست داشته باشيم؟انقدر دوست داشته باشيم که برات بميريم خوبه؟

تو بگو ! ما برات مي ميريم. ما آماده ايم. ما برا مردن آماده ايم.راستش را بخواهي آقا جون! نمي دونيم بايد چي کار بکنيم! بلد نيستيم. غفلت هاي دور و برمون هم انقدر زياده که تا بخواهيم چشممون را باز بکنيم باختيم.يا صاحب الزمان! آقا جان!

بيا که وقت تو بسيار و وقت ما تنگ است.

معلوم نيست تا کي زنده ايم.آقا جان! جون عمه جانت زينب بيا ! جون عمه جانت زينب نگامون کن!

التماس دعا

روحش شاد و یادش گرامی باد

 


سلام عزیزانم..نماز و روزه همگی مورد قبول حق تعالی قرار گرفته باشه...راستش وقتی که این نوا  رو واسه وبلاگم انتخاب کردم خیلی از عزیزان از من درخواست کردن که سخنرانی های ایشان رو براشون بفرستم...

منم لینک سخنرانی های حاجی رو در اینجا قرار میدم

فقط هر وقت که گوش کردید و تو حال و هوای خودتون رفتید واسه شادی روح حاجی فاتحه بخونید و واسه من رو سیاه هم دعا کنید

http://www.roozevasl.com/aftab.aspx?cat=sokhanrani&id=324

http://www.roozevasl.com/aftab.aspx?cat=sokhanrani&id=325

http://www.roozevasl.com/aftab.aspx?cat=sokhanrani&id=326

برگرفته از سایت روز وصال...التماس دعا

... ولی افتاد مشکلها ...

سلام  

الهی شکوه ای دارم ز دردم    ز این نفس خطا کار دو رنگم

دلم خیلی گرفته. از دست خودم خسته شدم. چقدر نافرمانی؟ تا کی عصیان؟ چرا سرور به خودت نمیای؟

بابا ما آدما زمانی برا خودمون کسی بودیم...

نا سلامتی مرغ باغ ملکوت بودیم، اما الان چی؟؟

تو یه بازه ی زمانی بود که خیلی مراقبه داشتم، خیلی به اعمالم دقت میکردم، پا تو مسیری گذاشته بودم که همیشه دلم میخواست برم. به خدا پناه می برم از شیطان و این نفس ..

شیطان دشمن آشکار ماست پس ما چرا همیشه گوش به فرمانشیم؟؟

خدا بهترین دوست ماست و همیشه خیر ما رو میخواد ، پس چرا باهاش نیستیم؟؟

این گلّه را نگر که چه آسوده می چرند...

وقتی یکی از صالحان خدا رو می بینم از خودم خجالت میکشم.

وقتی نورانیت و معنویتشون رو می بینم از روسیاهی شرمنده میشم.

وقتی می بینم تو یه عالم دیگه سیر میکنن از زمینی بودن خودم دلتنگ میشم.....وقتی میدیدم تو سعی صفا ومروه همش دنبال آقاش میگرده از خودم شرمم می اومد

به خودم میگم عرصه ی سیمرغ نه جولانگه توست... اما ناامید نمیشم. سعی میکنم و راه رو باز می بینم.

خدا راه ملک و ملکوت رو باز گذاشته و کسی رو از دیدن عالم بالا منع نکرده، فقط باید جنگید... با شیطان، با نفس، با منیّت، با خود بزرگ بینی... سخته اما غیر ممکن نیست.

خیلی چیزا رو دلم میخواد بگم که بدونین این چیزها شدنیه و وجود داره ...دیروز یه کلامی  ازش شنیدم که دگرگونم کرد...باید برم ببینمش و ....

التماس دعا

بیماران و مریض ها رو فراموش نکنیم

 

یارب مددی به حال من کن

همه گویند فلانی ناله کم کن.
تو آیی در خیالم چون نه نالم.

ماه ها منتظر ماه رمضون بودم. گمون نمی کنم چشم من به جمال و جلالش روشن بشه. دلم توی این گرسنگی ها و تشنگی ها دنبال چی می گرده ، فقط خدا می دونه.

با من ایستاده سحر ، خواب در چشم ترم می شکند...

تبصره:سپاس و تشکر از تمومه عزیزانی که برای سلامتی لیلای عزیزم دعا کردند...من رو سیاه رو هم دعا کنید

امن یجیب ...

سلام...

دیشب داشتم به وبلاگ های دوستان سر میزدم یه دفعه تلفنم زنگ خورد

دیدم رو گوشیم اسم نگار(دوستم) افتاد...

سلام بی معرفت.چه عجب یادی از ما کردی.؟چته ؟؟..چی شده گریه میکنی؟؟

سرور از لیلا خبر داری؟

نه خیلی وقته ندیدمش ...چی شده

لیلا سرطان خون گرفته..امروز مادرش بهم گفت...حالش اصلا خوب نیست

دیگه حال خودم رو نفهمیدم..فقط گریه میکردم

تو رو خدا واسه شفای او دعا کنید.....واسه تمومه بیمارها سر سفره افطار دعا کنید

خدایا به حق ابوفاضل که باب الحوائجه شفای تمومه مریض های اسلام عنایت بفرما

یه ماه رمضون  دیگه اومد

سلام.... ماه رمضان اومد.سمت ساقی مجلسی مستانه بر پا می کنیم. بازهم روزه بازهم صدای ربنای استاد محمدرضا شجریان و اذان موذن زاده ی اردبیلی.

عاشقان پنجره باز است اذان می گویند

قبله هم سمت نماز است اذان می گویند

عاشقان هر چه بخواهید بخواهید خجالت نکشید

یار ما بنده نواز است اذان می گویند           یه ماه رمضون دیگه اومد...یه فرصت دیگه واسه همه فراهم میشه تا این بار هم بتونن سر سفره اش بشینن واستفاده ببرند...اگه یک کمی فکر کنیم میبینیم که چه خدای باحال و با معرفتی داریم....خیلی با معرفتی که من خطا کارو بازم به این مهمونی دعوت کردی....خدا این بار می خوام این خوبی تو جبران کنم..خودت کمکم کن

 
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصیام كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ       اى افرادى كه ايمان آورده‏ايد؛ روزه بر شما نوشته شده‏، همان‏گونه كه بر كسانى كه قبل از شما بودند نوشته شد؛ تا پرهيزكار شويد.
سوره 
البقرة آیه 183

در ضمن از همگی عاجزانه میخوام که واسه منم دعا کنید تا  به یکی از آرزوهای زندگیم هر چه زودتر برسم و منم خیلی زود کربلایی بشم.

آنگاه که بر سجاده دلت سجده کردی...آنگاه که دستان نیازمندت را بر آستان بی نیازی دراز کردی ...آنگاه که اشک عبودیتت را روانه درگاه حضرت دوست کردی...من را از دعای خیر خود دریغ مکن..سر سفره سحری و افطار من دعا کنید تو رو خدا...

 

سلام به همگی ..

من برگشتم......

راستش ۱۲ شهریور دومین سالگرد سفرم به سرزمین عشق است..خیلی دلم واسه اونجا تنگ شده...

یه خاطره از اونجا....

ادامه نوشته

من مست تو ودیوانه........................مارا که برد خـــــــــــــانه

شب به نيمه‌هاي خود نزديك مي‌شود. چشم كه به هم مي‌زني طي حدود چهار ساعت از مسجد شجره به مكه رسيده‌اي و باز هم گويي با يك چشم برهم زدن ديگر روبروي درب مسجدالاحرامي. كاروان ما حال در كنار درب خانه‌ خداست. منطقه‌ كوهستاني اطراف خانه‌ خدا را در بر گرفته‌اند. اما جالب است كه ساختمانهاي بلند و خودروهاي لوكس و مدرن در اطراف مسجدالاحرام ديده مي‌شود. دانشجويان وارد خانه‌ خدا مي‌شوند. چشمان خود را بسته‌اند. شايد به گناهانشان فكر مي‌كنند و از خدا شرمنده‌اند. شايد آرزوهايشان را مرور مي‌كنند و يا شايد با خداي خود عشق‌بازي مي‌كنند. ناگهان همه با هم چشمان‌شان را باز مي‌كنند. خانه خدا روبروي آنهاست.

پس همگي به سجده مي‌روند و پس از سجده اعمال شروع مي‌شود. هفت دور به خانه‌ خدا دورها از سنگ آسماني حجرالاسود آغاز مي‌شود. فشار عجيبي آنان را به سمت جلو هدايت مي‌كند. مردان و زنان با هم در حال چرخشند. مقام‌ها گمشده است. غني و فقير، زن و مرد، پير و جوان بدون هيچ تبعيض و فاصله و طبقه‌بندي در مكاني مشترك در حال چرخشند. گويي خدا مي‌خواهد به ما بگويد كه بزرگ‌ترين عبادت من اين چنين است. بي‌هيچ فاصله و تبعيضي. در اين چرخش بايد نفس خود را زير پا بگذاريم. بايد فشار را تحمل كنيم و كينه‌اي به دل نگيريم. بايد سعي كنيم به پيران و خردسالان حتي با وجود فشار ضربه‌اي وارد نكنيم. طواف اول تمام مي‌شود و دانشجويان پس از خوردن آب زمزم و به جاي آوردن نماز به جايي مي‌روند كه زماني مادر حضرت اسماعيل به عشق فرزند خود هفت بار براي پيدا كردن آب طي كرده است.

حال به احترام يكي از پاك‌ترين عشق‌هاي عالم يعني عشق مادر به دستور خدا اين مسير توسط حجاج  طي مي‌شود. پس از انجام اين عمل يعني طي مسافت طولاني بين صفا تا مروه دانشجويان خوزستانی حاجي شده‌اند. آنها خوشحالند همديگر را در آغوش گرفته‌اند. كمي از مو و ناخن خود را مي‌زنند و به سوي آخرين عمل حج يعني طواف نساء حركت مي‌كنند.

دوباره چرخش شروع مي‌شود. فشار جمعيت بسيار زياد است. گويي قيامت فرا رسيده است. روز بازگشت همه به سوي دوست، روزي كه دارايي تو تنها عمل توست. دانشجويان خوزستانی مي‌چرخند. ايراني‌ها مي‌چرخند، سياهان، سفيدان، پيران، جوانان، زنان و مردان مي‌چرخند. همه به دور مركز انرژي زمين نشانه‌ نور خدا مي‌چرخند. چرخش به دور نور سنت است سنت خدا ...

امروز درست ۱ ساله و ۱۱ ماهه و ۱۸ روزه که ندیدمت..تو این مدت چه قدر آلوده شدم....التماس دعا

 


سلام دوستان...من فردا به یه سفر ۷-۸ روزه میرم..دلم واسه همگی شماتنگ میشه....التماس دعا دارم...یاحق